مرحوم رجبعلي خياط مي گويد: «در ايّام جواني دختري رعنا و زيبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانه اي خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلي! خدا مي تواند تو را خيلي امتحان كند، بيا يك بار تو خدا را امتحان كن! و از اين حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر كن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدايا! من اين گناه را براي تو ترك مي كنم، تو هم مرا براي خودت تربيت كن!»
آن گاه يوسف گونه پا به فرار مي گذارد و نتيجه اين ترك گناه، باز شدن ديده برزخي او مي شود؛ به گونه اي كه آنچه را كه ديگران نمي ديدند و نمي شنيدند، مي بيند و مي شنود و برخي اسرار براي او كشف مي شود.

راستی شده تابحال خدا رو امتحان کنیم ؟؟؟

یکی ازبزرگان دردرس اخلاق میفرمود:خیلی از حالات بد روحی هرروزمون مثل کم حوصله شدن،عصبی بودن،تندخویی بادیگران و... ازاثرات گناهانی ست که انجام میدم وازش غافل هستیم...

مطمئن باشیم خدا برای هرامتحان ومعامله با ما منتظر و آماده ست ...